| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
سازمان خود را با چک لیست پیتر دراکر ارزیابی کنید
پیتر فردیناند دراکر از برجسته ترین نویسندگان و متفکران رشته مدیریت قرن حاضر است. شهرت ایشان بیشتر بخاطر نظریات و دیدگاهای مدیریتی است که باعث گردیده است که پدر مدیریت نوین دنیا نام بگیرند. پیش از جنگ جهانی دوم، مدیریت در ایالات متحده با اصول فردریک تیلور و هنری فورد که دیدگاهی علمی به مدیریت داشتند، شناخته می شد. آقای دراکر به جای این دیدگاه علمی، دیدگاهی فلسفی مبتنی بر روابط انسانی و اهداف سازمان داشت. او به جای تجزیه و تحلیل هریک از وظایف به صورت تک به تک، به اصول کلی مدیریت توجه کرد. ایشان با ترجیح بر عملکرد و کارایی محصول، مدیریت بر مبنای هدف – Management by Objective را پایه گذاری نمود.
در دیدگاه آقای دراکر، فرایندهای مدیریت چندان مورد توجه قرار نمی گیرد، درعوض مدیران سازمان میبایست اهداف خود را مشخص نموده و با تکیه بر دانش و روابط انسانی در راستای رسیدن به آنها گام بردارند (اشاره ای به ارزش های چابکی).
بتازگی نشریه Build چک لیستی از ویژگیهای سازمانهای مطلوب پیتر دراکر را منتشر کرده است.
حال اگر قصد محک زدن وضعیت سازمان خود را دارید، پیشنهاد میکنم که خود را با چک لیست پیتر دراکر ارزیابی کنید.
شرکت (سازمان) شما مورد تائید آقای دراکرخواهد بود اگر :
۱ – بیانیه ماموریتی قدرتمند، و پاسخی قانع کننده به سوال سخت و فریبنده ” کسب و کار ما چیست ؟ ” دارید.
۲ – همیشه به این فکر میکنید که “تنها یک تعریف معتبر از هدف کسب و کار وجود دارد : ایجاد مشتری” و این در حالیست که میپذیرید ” کیفیت چیزی نیست که تامین کننده داخل محصول یا سرویس قرار میدهد، بلکه چیزی است که مشتری از بیرون می بیند و حاضر است که بابت آن پول پرداخت نماید”.
۳ – مسئولیت پذیری و پاسخگویی را در عمق سازمان خود نهادینه و استراتژی ارتباطی و پایه ای ” به پائینی ها گوش کن و با بالائی ها صحبت کن” را همیشه دنبال میکنید.
۴ – با این حقیقت که این سازمان است که افراد را می سازد (یا به رشد آنها کمک و یا از رشد جلوگیری می کند) بخوبی کنار آمده اید و هرچه در توان دارید را برای کمک به رشد آنها انجام میدهید.
۵ – نوآوری (تغییری که بعدی جدید از کارایی را میسازد) را، مسئولیتی بر دوش تمامی افراد سازمان و نه تنها کارمندان واحد طرح و توسعه میدانید.
۶ – به طور منظم چیزهایی (محصولات، سیاست ها، روشها) که دیگر کارائی لازم را ندارند و یا نسبت به فرصت هایی آینده، منابع زیادی مصرف می کند را رها میکنید.
۷ – چیزهایی که قابل اندازه گیری هستند را اندازه و آنهائی که نمی شود را تحت نظر می گیرید و میدانید که نمی توان نیت های خوب را جایگزین نتایج و عملکرد نمائید.
۸ – دیدی بلند مدت دارید (نه فقط کوتاه مدت) و همواره به یاد دارید که تحلیلگران بازار سرمایه بر این باورند که “شرکت ها پول می سازند.
۹ – با مجموعه ای از ارزش های پایه زندگی میکنید و بر این باورید که همانگونه که بدن انسان به ویتامین ها و املاح معدنی نیازمند است، سازمان نیز به ارزشها نیاز دارد.
۱۰ – مسئولیت اجتماعی خود را با درک اینکه، سازمان در قبال هر چیز و هر کسی که با آن در ارتباط است مسئول است، به معرض نمایش قرار دهید. داشتن دپارتمانی برای مسوولیت اجتماعی یا کمک مالی به خیره ها به تنهایی نشانگر این مهم نیست.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
یک بازار جذاب این 11 ویژگی را دارد:
چک لیست
بعضی از صاحبان مشاغل مدعی اند که همه کار برای همه کس می کنند و در همه موارد نیز عملکرد خوبی دارند. آنها استراتژی بازار هدف= همه را دنبال می کنند که نتیجه آن چیزی جز شکست نیست. همگی نخبگان و فعالین عرصه بازاریابی بر این باورند که راه اندازی یک کار و کسب و پیشبرد اهداف آن مستلزم گزینش دقیقتر و سنجیدهتر بازار هدف است. تلاش برای فائق آمدن برکل بازار و اصطلاحاً بازارگشایی و تولید هرگونه محصول، تلاشی بیهوده است. در عوض باید دنبالهروی استراتژی تمایز و انتخاب قسمتی متمرکز از بازار باشیم که قابلیت هدفگذاری را دارا باشد. درواقع به بیان دیگر، استراتژی «خوشامدگویی به همه»، یک روش منسوخ بوده و به سهم بالاتر از بازار منجر نخواهد شد.
متاسفانه بویژه درکشورمان، بسیاری از شرکتها فاقد ساز و کارلازم برای شناسایی فرصتهای بالقوه کار و کسب و ارزیابی و انتخاب بازار مناسب هستند، و از این رو تلاشی برای شناسایی نیازهای فراموش شده یا برآورده نشده گوشههای دنج و جذاب بازار نمیکنند.
بنابراین قبل آنکه در کار و کسب، قدمی از قدمی برداشته شود باید ابتدا بازار هدف مناسب با استراتژی سازمان و محصولات و خدمات آن مشخص و یا طراحی شود. به طور مثال بازار هدف فروشگاه های همواره تخفیفی نظیر جانبو و یا در مقیاس خیلی بزرگ تر وال مارت، افرادی هستند که علاقه به چانه زنی و خرید با قیمت کم دارند. با این وجود تحقیقات نشان مي دهد علي رغم کثرت متغیرهایي که مدیران در اختیار دارند و دامنه ي گسترده تصمیم گیري آن ها، بسیاري از شرکت ها همچنان بر اساس معیار سودآوري کوتاه مدت، بازار هدف خود را تعیین مي کنند.
هیچ کدام از بازارها چندان تشابهی با یکدیگر ندارند. برخی بزرگ تر، بهتر و فریبنده تر از سایر بازارها هستند. آگاهی از چگونگی ارزیابی و انتخاب بازار هدف مناسب مانند کاری است که ماهیگیران حرفه ای انجام می دهند. آنها نقاط زیادی از رودخانه را بررسی و درمی یابند که کدام نقطه مناسب ترین محل برای صید است.
از 11 ویژگی که در ادامه می خوانیم در راستای ارزیابی سریع و آسان بازار مورد نظر خود و به تبع آن هدایت صحیح کار و کسب تان در مسیر موفقیت بهره ببرید. یک بازار جذاب و ارائه خدمات و محصولات متناسب با آن، به منزله کشتی نجاتی است که می تواند شما را از طوفان ها و امواج سهمگین به سلامت عبور دهد.
به منظور ارزیابی بازار مناسب خود قلم و کاغذی بردارید و در مورد 11 ویژگی که خواهید خواند ارزیابی درستی صورت دهید.
می توانید به هر شاخصی از عدد 1 تا 10 و بر اساس یک طیف نمره دهید. و اگر در نهایت نمره مجموع، عدد مناسبی بود می توانید نسبت به بازار انتخاب شده و جذابیت آن اطمینان داشته باشید:
1- اندازه: هر چه اندازه بازار بزرگ تر باشد بهتر است.
2- فوریت و اضطرار: هر چه مشتریان این بازار نیاز ضروری تری به محصول داشته باشند، بهتر است.
3- سرعت: هر چه سریع تر بتوانید ایده خود را به محصول قابل فروش تبدیل کنید، بهتر است.
4- پتانسیل قیمت گذاری بالا: هر چه بتوانید بابت محصول خود بهای بالاتری بگیرید و مشتری توان و تمایل پرداخت آن را داشته باشد، بهتر است.
5- هزینه پایین جذب مشتریان جدید: هرچه جذب مشتریان جدید آسان تر و ارزان تر باشد، بهتر است.
6- سهولت و هزینه پایین تحویل محصول.
7- منحصر به فرد بودن: هر چه محصول یا خدمت شما منحصر به فردتر باشد (و یا نحوه ارائه و عرضه آن اعم از کانال توزیع و مواردی نظیر بسته بندی) بهتر است.
8- سرمایه گذاری قبلی: هر چه برای تست بازار و ایجاد کار و کسب و شروع آن به منابع کمتری نیاز داشته باشید، بهتر است.
9- امکان بیش فروشی و فروش جانبی: هر چه بتوانید محصولات مرتبط بیشتری را به ههمراه محصول اصلی به مشتری بفروشید بهتر است. کار و کسبی که در آن تنها می توان یک محصول را یک بار به یک فرد فروخت عاقبت خوبی ندارد، چرا که پتانسیل رشد چندانی ندارد. شما باید بتوانید در بازار مورد نظر خود به فروشی سالم و موثر (تکرار شونده) دست یابید.
10-ظرفیت همیشه سبز بودن: دست روی محصولاتی بگذارید که همیشه برای آن بازار وجود دارد (البته این بازار می تواند خیلی کوچک باشد و به طور مثال محصول لوکسی را شامل شود).
11- دسترسی پذیری: هر چه راحت تر بتوانید به بازار خود دسترسی پیدا کرده و با آنها ارتباط بگیرید، بهتر است. پس براي به دست آوردن قسمتي از بازار که از نظر فعالیت هاي بازاریابي قابل دسترس نیست، نباید اقدامي صورت گیرد؛ براي مثال، به صرفه نیست که براي تعداد کمي از افراد بي سواد که در منطقه زندگي مي کنند و از طریق روزنامه یا وسایل ارتباط جمعي نمي توان به آنها دسترسی یافت، تبلیغ کرد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool